گروه محصولات

جلسه‌ی نقد و بررسی کتاب «ایده‌ی جمهوری»

1402/09/12 يكشنبه

 

جلسه‌ی نقد و بررسی کتاب «ایده‌ی جمهوری» به همت نشر کتابسرای میردشتی مورخ 11 آذر ماه 1402 در کتابفروشی چشمه‌ی کارگر برگزار شد. عرفان آقایی، مترجم اثر، و دکتر مهسا اسدالله‌نژاد، منتقد، سخنرانان جلسه بودند.

در بخش اول جلسه، مترجم با برگزیدن دو محور کلیدی کتاب، پرسش از معنای آزادی و وطن‌پرستی، بحث را آغاز و تلاش کرد درهم‌تنیدگی آن‌ها را در سنت اندیشه‌ی جمهوری‌خواهیِ متأثر از ماکیاولی نشان دهد. او با بهره‌گیری از آرای بوبیو در فهم لیبرال و فهم دموکراتیک از آزادی و با ارجاع به مجادله‌ی بنژامن کنستان کوشید تا تمایزات میان آزادی منفی و مثبت را نشان دهد، و در ادامه از آرای کوئنتین اسکینر و فیلیپ پتیت بهره برد تا خط سوم مفهوم‌پردازی آزادی در سنت اندیشه‌ی جمهوری‌خواهی را بشکافد و نشان دهد چرا این مفهوم‌پردازی، خاصه برای دکترین‌های سوسیالیستی، مهم است و در همین راستا به فهم منورالفکران نسل اول ایران از مفهوم آزادی پرداخت. بخش دوم صحبت‌های او معطوف به مفهوم وطن‌پرستی بود و با تکیه بر آرای کتاب تلاش کرد تا پرده از این مفهوم بردارد. وی در ادامه کوشید تا تمایز میان ناسیونالیسم و وطن‌پرستی و همچنین کوشش منورالفکران ایرانی برای ساخت ناسیونالیسمی همه‌شمول را شرح دهد که تناظرات بسیاری با مفهوم وطن‌پرستیِ سنت ماکیاولی دارد.

بخش دوم جلسه به صحبت‌های دکتر اسدالله‌نژاد اختصاص یافت. او تلاش کرد تا مجادلات حاضر در کتاب را فصل به فصل پیش ببرد و از این رو، ابتدا به مفهوم فضیلت در سنت اندیشه‌ی جمهوری‌خواهی پرداخت، که موضوع اصلی فصل اول کتاب است، و سپس به سراغ مفهوم وطن‌پرستی در سنت جمهوری‌خواهی ایتالیایی رفت و تأثیر کارلو روسلی بر این سنت و مفهوم وطن‌پرستی را به‌خوبی بسط داد. وی در ادامه به مجادله‌ی میان ماتزینی و کاتانئو بر سر «جمهوری متحد» و «جمهوری فدرال» پرداخت و اهمیتش برای بحث‌های در جریان را نشان داد، و در ادامه درباره‌ی رئوس دیگری از سنت اندیشه‌ی جمهوری‌خواهی مانند اهمیت رتوریک، بحث حقوق و وظایف شهروندی و مجازات در این سنت بحث و تلاش کرد مباحث را انضمامی به پیش ببرد.

جلسه با پرسش‌وپاسخ چند تن از حضار به پایان رسید.

 

 

 گزیده‌ای از مباحث ارایه شده توسط مترجم در جلسه‌ی نقد و بررسی کتاب:


پرسش از معنای آزادی

در مقدمه‌ای که ویرولی بر ترجمه‌ی انگلیسی «ایده‌ی جمهوری» نوشته، رقابت سیاسی آینده را نه میان مروجان برابری و آزادی، که میان تعابیر متفاوت از آزادی می‌داند. کمابیش این بحث در سطح کتاب پیگیری می‌شود، اما به سیاق کل کتاب، منسجم به آن پرداخته نمی‌شود. برای پرسش از معنای آزادی به مجادله‌ی قلمی بنژامن کنستان با آکادمی سلطنتی بازمی‌گردم. کنستان در نامه‌ای به این آکادمی، میان تعابیر گوناگون از آزادی تمایز برقرار می‌کند و به‌زیرکی لیبرالیسم را مقابل دموکراسی قرار می‌دهد. کنستان بحثی را در این نامه می‌گشاید که می‌توان آن را در آثار اشمیت، مکفرسون، اشتریک، موف و... دنبال کرد. به نظر کنستان، تضاد تعابیر مختلف از آزادی ریشه در دو مطالبه‌ی مشخص دارد: تحدید و توزیع قدرت دولت. او می‌نویسد:

هدف باستانیان توزیع قدرت در دستان شهروندان یک دولت مفروض بود و این را آزادی می‌نامیدند. هدف مدرن‌ها حفظ امنیت دارایی‌های شخصی‌شان است. برای آنان، آزادی یعنی تضمین حفظ این دارایی‌ها که مسئولیتش بر عهده‌ی نهاد‌هایشان است.

کنستان لیبرالی تمام‌عیار بود و از این رو مدعی بود که این دو هدف ناسازگارند و مشارکت همگان در تصمیم‌گیری منجر بدان می‌شود که فرد منقاد اقتدار کل شود و آزادی خود را به عنوان یک شخص از دست دهد. در نهایت، کنستان ادعا می‌کند که دیگر نمی‌توانیم از آزادی باستانیان بهره ببریم و بایستی آزادی خود را در بهره‌مندی صلح‌آمیز از استقلال شخصی بیابیم.

بحث کنستان گرچه ظاهراً به باستانیان اشاره دارد اما علیه چهره‌ای‌ست که به‌لحاظ زمانی به اون نزدیک است: ژان‌ ژاک روسو. به‌ نظر روسو، هنگامی که قدرت حاکمه در یک جمهوری از طریق توافق همگانیِ اختیاری ساخته شده باشد، مصون از خطا می‌شود «و نیازی نیست به اتباعش ضمانت دهد، زیرا ممکن نیست یک بدن شوق صدمه زدن به همه‌ی اعضای خویش را داشته باشد.»

بحث کنستان در واقع بحثی است میان آزادی دموکراتیک یا آن‌چه آزادی مثبت خوانده می‌شود و آزادی لیبرال یا آن‌چه آزادی منفی خوانده می‌شود. همان‌طور که اسکینر در کتاب «هابز و آزادی جمهوری‌خواهانه» به‌خوبی نشان می‌دهد، هابز برای پاسخ به جمهوری‌خواهان زمان خویش به‌مرور و به‌صورتی جدلی درکش از آزادی را از رساله‌ی شهروند تا نسخه‌ی انگلیسی لویاتان تغییر می‌دهد تا به تعبیری کاملاً مکانیکی از آزادی می‌رسد: آزادی به‌منزله‌ی غیاب مانع. اما آزادی در دکترین‌های دموکراتیک، یا به عبارتی آزادی مثبت، بدین معناست: شخص برای تغییر قوانین حاکم بر جامعه تصمیم‌گیری کند.

ویرولی در مقدمه‌ی حرف از راه سوم درک آزادی می‌زند. مقصود نه راه سوم پساسیاسی گیدنز و بک، بلکه راه سومی است که از قضا از سیاست شانه خالی نمی‌کند و در پی احیای آن است. آزادی جمهوری‌خواهانه در نظر ویرولی و بسیاری از جمهوری‌خواهان نئورومی نوعی وضعیت است. برای فهم بهتر این درک از آزادی باید چند پرسش طرح شود. شخص چه هنگام آزاد است؟ به بیان دقیق‌تر، شخص چه هنگام در وضعیت آزادی به سر می‌برد؟ هنگامی که تحت اراده‌ی خودکامه‌ی دیگری نباشد. رد این درک از آزادی را می‌توان در «جمهوری‌خواهی» فیلیپ پتیت زد. مثالی که پتیت برای روشن ساختن مفهوم‌پردازی خود در این کتاب می‌آورد مهم است: گیرم مردی بر زنش ستم نکند، اما اگر بخواهد می‌تواند. تابع اراده دیگری بودن به معنی تحت ستم بودن نیست. طبق قانون روم، برده بدین خاطر برده نیست که تحت ستم است، ازاین‌رو برده است که تحت اراده‌ی خودکامه‌ی دیگری است. در واقع اگر بفهمیم چه چیز یک نفر را برده می‌سازد، می‌توانیم بفهمیم چه چیز فرد را شهروندی آزاد می‌سازد. ازاین‌رو، معنای سوم آزادی نه ناظر بر کنش یک فاعل، که ناظر بر یک وضعیت است. معنای آزادی نزد جمهوری‌خواهان کلاسیک، از سیسرون گرفته تا ماکیاولی، نه رهایی از وضعیت طبیعی، بل وابستگی به قانونی است که یکسان بر همه اعمال می‌شود. به گفته‌ی بوبیو در رساله‌ی «فرمانروایی قانون یا فرمانروایی انسان» آزادی از نظر سیسرون یعنی تابع جمهوری بودن.

اما ورود برداشت‌های مدرن از آزادی به ایران را می‌توان ناشی از مطالعه‌ی فیلسوفان روشنگری دانست، نه تأملات فلسفی منورالفکران ایرانی. شکست پروژه‌ی نخبگان دولتی که از دوره‌ی عباس میرزا آغاز شده بود، راه به ظهور نسل جدیدی از منورالفکران برد که برای پاسخ به بحران‌ها و برقراری نظم در پی ساخت پروژه‌ای جدید بودند. از میان این منورالفکران می‌توان به طالبوف اشاره کرد. طالبوف به‌خوبی تمایز میان برداشت‌های نوین از آزادی و فهم قدیمی از آزادی در اشعار فارسی را می‌دانست. او صفت نوظهور را به این برداشت‌های مدرن اطلاق می‌کند. بسیاری از این منورالفکران نظیر ملکم برای اشاره به واژه‌ی liberty از معادل اختیار بهره می‌جویند. فروغی نیز در کتاب حقوق اساسی آداب مشروطیت دول مکرر واژه‌ی اختیار را معادل می‌گیرد. برای درک فهم جمهوری‌خواهانه (نه فهم جمهوری‌خواهانه‌ی متأثر از ماکیاولی و جمهوری‌خواهان کلاسیک) منورالفکران از مشروطه ضروری است فهم آنان از مفهوم آزادی و کنستیتوسیون یا دولت مشروطه را درک کنیم.

 

وطن‌پرستی

محور دوم بحث، دست‌کم برای فهم تاریخ مشروطه، بدین خاطر مهم است برای منورالفکران ایرانی نه ناسیونالیسم طردکننده، که وطن‌پرستی دربرگیرنده مسئله بوده است. در آثار تقی‌زاده و ارانیِ پس از نشریه‌ی کاوه و پنجاه‌وسه نفر می‌توان این دغدغه و تلاش برای وطن‌پرستی دربرگیرنده را مشاهده کرد. یکی از مباحث بسیار مهم این کتاب که در فصل دوم بحث حول آن می‌گردد، مفهوم patriotism یا وطن‌پرستی است. بحث با هشدار بوبیو به ویرولی آغاز می‌شود و با گوشزد کردن شعار فاشیستی «مردن برای وطن چه شیرین است» هشدار می‌دهد که با احتیاط این واژه را به کار گیرد. اما وطن‌پرستی جمهوری‌خواهانه‌ی ویرولی ریشه در وطن‌پرستی رومی دارد، آن وطن‌پرستی که ماکیاولی مدام به آن فرامی‌خواند: خاطره‌ی روم آزاد. ویرولی ابتدا تمایز میان ناسیو (natio) و پاتریا (patria) را شرح می‌دهد. اولی به زادگاه دلالت دارد و دومی به جمهوری یا قلمرو فرهنگی. ماکیاولی به دومی تعلق‌خاطر دارد و مدام به آن چنگ می‌زند. همان‌طور که روسلی چنین می‌کند، مبارز چپ‌گرای آنتی‌فاشیستی که مدام به سوسیالیست‌ها هشدار می‌داد رتوریک وطن‌پرستی را تسلیم فاشیست‌ها نکنند. ویرولی متأثر از ماکیاولی و روسلی، برای روشن کردن فهم خود از مفهوم وطن ‌قولی از کالاماندری نقل می‌کند: «اگر فاشیست‌ها ایتالیایی بودند، پس ما دیگر ایتالیایی نبودیم، آنان به ایتالیای دیگری تعلق دارند.» وطن‌پرستی ویرولی همانند وطن‌پرستی روسلی است که می‌گوید: «وطن ما سرزمین تمام مردان آزاد و قلمروی اخلاقی ماست.» این دغدغه‌ها، دغدغه‌های برخی از منورالفکران ایرانی مانند تقی‌زاده نیز بود که نسبت به ملت‌بازی هشدار می‌داد و می‌گفت: «وطن‌پرستی حقیقی براساس آزادی و عدالت قائم می‌شود، ورنه وطن‌پرستی اجباری ریشه پیدا نمی‌کند و حب وطن گرچه حدیثی است صحیح، طبع انسان هم راحت و رفاه و عدالت و آزادی و حریت در زبان و دین خود در اقامتگاه خود می‌طلبد و به آسانی به مردن، به سختی و ظلم و سلب آزادی تن نمی‌دهد.» گرچه تقی‌زاده از تمایز رومی میان پاتریا و ناسیو آگاه نیست، اما تمایز گذاشتن او میان وطن‌پرستی و آن‌چه ملیت‌بازی می‌خواند، برای فهمی از مشروطه که پیش‌تر بدان اشاره شد و چرایی شکست این فهم و چیرگی فهم اقتدارگرایانه از مشروطه، بسیار مهم است. وطن‌پرستی جمهوری‌خواهانه در ایران یعنی چنگ زدن به خاطره‌ی لحظه‌ی مشروطه که فوران مردمی علیه استبداد و استعمار آشکارش کرد. وطن‌پرستی یعنی تعهد به مبارزه‌ برای آزادی و برابری، و حفظ میراث آن؛ یعنی تعهد به حفظ ایران دهخداها، میرزا جهانگیرخان‌ها، تقی‌زاده‌ها و... در برابر ایران مستبدان.

انصراف از نظر